پارت هفتاد

زمان ارسال : ۲۵۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

صبرم داشت لبریز می‌‌شد. با دستی لرزان شماره‌‌ی حامد را گرفتم. پس از چند بوق صدای حامد را شنیدم:
ـ الو مهسا...
بغضم شکست و هق هق کنان گفتم:
ـ بالاخره گوشیتو جواب دادی؟ یادت اومد یه نامزدی هم داری؟
صدای حامد به نگرانی نشسته بود:
ـ مهسا چی شده؟!!
با گریه فریاد زدم:
ـ همین الآن بیا خونه‌‌ی داییم منو ببر همون‌‌جایی که خودت می‌‌مونی. دیگه دو دیقه‌‌ام نمی‌‌تونم ای

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    ممنون بانو💞

    ۶ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهی شما عزیزم ♥️

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.